مثل اینکه دارم آهسته آهسته به آنچه که دلم از عشق می خواهد میرسم .چیزی که در وهله اول از عشق می خواهم نیرویی است که بتواند مرا استوار نگهدارد تا در باره اش حرف بزنم . هرکسی با دید خودش خدای خود را پرستش می کند وکسی هم حق ندارد بگوید چگونه خدا را پرستش کن .این یک قانون است که قابل جدا کردن نیست .عشق هم این گونه است گاهی عشق تنی هم به گونه ایی شکل می گیرد که ما حق نداریم بگوییم چگونه نرد عشق به بازند این حق آنانی است که عاشقند .عشق ورزی را هم خودشان بلد هستند . گاهی برایشان مانع تراشی می کنیم اینجا گناه از آن ماست چرا؟ برای اینکه عشق را نمی شناسیم وبا گناه یکی میگیریم یعنی اینکه اگر دو نفر همدیگر را دوست داشتند وعاشق هم بودن فاسد هستند ولیاقت ندارند که عاشق باشند این از منظر ما ها ممکن است درست هم باشد .باید دید آن کسی که عاشق است معشوق را چگونه می بیند و برای رسیدن به معشوق چه ترفند هایی را به کار میگیرد تا موفق شود .خود یک موضوعی از موضوع های مهم عاشق و عشق ورزی است .تا از این طریق معشوق را با خود همراه کند .نوعی دیگر عشق خدایی است که در عشق خدایی سوز گذاز دارد .ناله .زجه .نرسیدن به خدا که ما این مورد را پرستش می نامیم و از آن به عنوان بهترین عشق ها یاد می کنیم .چرا؟ برای اینکه شما مویی را نمی بینی تا پیچشی را شاهد باشی .شما عشقی را در دل پروش می دهی که یک موهبت است از طرف خود خدا چون اگر خدا نخواهد این موهبت را در دل شما جای نمی دهدکه بتوانید خدای خود را پرستش کنید پرستیدن خدا هم خود ارزش خاص خود را دارد .اما عشق زمینی یک نگاه است .یک عمر دویدن .یک عمر عشق ورزیدن اگر این عشق ورزیدن عارفانه باشد همان طوری که در وبلاگ آنگ خاطره های من است کمتر کسی می تواند معنی این صدا این زمزه را بداند دانستن اینکه راوی چه می گوید بقدری سخت است که هرکسی نمی تواند بفهمد او چه می گوید او از زندگی می گوید از زندگی رفته از عشق بر جای مانده که تا ابد هم می توان با این عشق زندگی کرد ونیازی به عشق دیگری هم نیست .درک عشق کاملا سخت است حرف معشوق فهمیدنش حکایت ها دارد و داستان ها که خیلی از ما هم این موضوع را نه درک می کنیم ونه می دانیم چیست شما دقت کنید با یک نگاه شیفته میشوید چرا ؟شیفته چه میشود .رسوایی به بار می آورید بابت چی اطرافیان؟ نمی دانند بله به قول شاعر
مرد دریا دیده می داند غم دریانوردان را
به ساحل خفته کی داند غم دریا نوردان را
در این جا هدف ما از عشق این است که الهی بودن آن را به تصویربکشیم وبیان نماییم نه احساس و ندانم کاری هایش را دوست دارم با عشق هم مانند موضوعات دیگر زندگی بر خورد کنیم و اهمیت عشق را هم مانند دیگر خواستن ها جدا کنیم .در باره عشق به بعد الهی آن توجه خاصی داشته باشیم نه بعد مادی .تن.اجتماعی هر جه عشق با خدا باشد با ارزشتر خواهد بود در تمام موارد
موفق وجاری باشید تا بعد